سفارش تبلیغ
صبا ویژن





سید جواد ذاکر

من که به وبلاگها سر میزدم عاشقهای زیادی دیدم که برای اونی که دوسشون داشتن وبلاگ نوشتن

اما یه چیز که برای من عجیب بود وبلاگ نوشتن برای کسی بود که دیگه تو این دنیا نیست وحتی

طرفدار زیادی هم داره.من که خیلی مشتاق بودم ببینم کیه؟آخه چیکار کرده که اینقدر دوسش دارن؟

البته اسمشو شنیده بودم ومیدونستم که مداح است.اما بیشتر از اونی که خوبیشو

بشنوم بدیشو شنیده بودم.

برای اینکه  بقیه داستان رو بدونین رو ادامه مطلب کلیک کنید.

قصه از اونجایی شروع شد که من از طرف دانشگاه رفتم قم.چون از رسول ترک خیلی شنیده بودم

خواستم یه فاتحه ای براش بخونم.بالاخره با یه زحمتی قبرستان نو رو پیدا کردم (البته با کمک یه خانم

که ازش خیلی تشکر میکنم)اونجا قبر رسول ترک رو دیدم،اما یه قبر دیگه هم بود که کنارش دو پسر جوون

نشسته بودن و زار زارگریه میکردن.

خیلی تعجب کردم میپرسین چرا؟

اولا این که میدونستم رسول ترک آدم بزرگی بوده ولی چرا این آدم کنار رسول ترک بخاک سپرده شده

دوماً وقتی به تاریخ وفات دقت کردم دیدم 4/16بود یعنی حدود 6 ماه قبل پس چرا اونا حالا دارن گریه

میکنن؟

از کنجکاوی طاقت نیاوردم دلو به دریا زدم و پرسیدم که این آقا کیه؟از جوابای اون پسر چیز زیادی

نفهمیدم در همین حد که سید مرد خوبی بود خیلی نازنین بود ولی دشمن زیادی داشت.

(البته قصد توهین به اون پسرها رو ندارم ولی اگه این وبلاگ

رو خوندن وناراحت شدن من معذرت میخوام)

راستی بالای سر قبر یه پرچم زده بودن این شعر رو روش نوشته بودن:

یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من

یه گوشه چشم توبسه واسه حل مشگل من

یه روزی میاد آقاجون که منم سگ تو باشم

چشامو موقع مرگم زیر پات گذاشته باشم

اون جوون بهم گفت که اولین دفعه این شعرو تو هیئت رقیه سلام الله اجرا کرده.



برچسبها: ادبیخاطره
نوشته شده در یکشنبه 87/2/29ساعت 11:0 صبح توسط همکلاسی| نظر



      قالب ساز آنلاین