روزگاري كه ما سيد جوادي داشتيم / در ميان عاشقان ما پير عشاق داشيتم
برق چشم اش همچو عباس گيسوان اش همچو اكبر / احساسي داشت همچو ياسي هيبت اش مانند حيدر
همچو موجي شست و شو داد ان وجودم صوت ناب اش / ياد او كردم دوباره دل گرفته در فراغ اش
ياد ان روزي كه بودم در ميان سينه زن ها / سيدا مي خواند و من هم گوشه اي در ياد غم ها
عكس او تا كه مي بينم احساسي دارم كه گشته / دگر او افسانه و من نبودم وقتي كه بوده
انگاره كه از قديمه خيلي دوره خيلي دوره / انگار جاش بين ما نيست به اين علته كه رفته
نمي دونم كه چه سري شده تا كه من مي خونم / شعر يا حسين غريب رو مي شند مجنون اهل هيئت ؟
تا مي رم كنار قبرش ناخوداگاه گريه كارم/ چرا احساسي كه رفته من هنوزم من ندارم؟
به خدا خودم بديدم كفن و تشييع و دفن اش ! / ولي باورم نمي شه كه ديگه رفته و نيست اش
ديگه خدايا ديگه رفتند
ديگه خوبا ديگه رفتند هر چي بد بود ديگه مونده / خدايا جان مرا گير اين عذاب ات ديگه بسه
اين شعر سالگرد سيد از طرف من هست كه صوتي اش رو به نزديكي در وبلاگ ام قرار مي دم ياد ان روزها بخير